Search
Close this search box.

آموزشگاه زبان دانیال

5کلمه کاربردی مشابه  assist   consist     insist     resist     persist

گروهی از لغات زبان انگلیسی هستند که تا حدی مشابه به‌ هم تلفظ و نوشته می شوند ولی معانی متفاوتی دارند. گاها تشخیص این کلمات کاربردی مشابه دروهله اول قدری دشوار بوده و در بعضی موارد حتی باعث سردرگمی در درک مطلب نیز میشود. اما بهترین و راحت ترین روش برای رهایی از این معضل، دسته بندی کردن و یاد گرفتن آنها در جمله است زیرا این روش به شما کمک میکند تا به جای حفظ کردن، کلمه را درک کرده وبدین ترتیب از توانایی‌های ذهن خود بهترین سود را حاصل کنید. بنابراین با این روش هوشمندانه، دیگر نگران حفظ لغات  و استفاده از آنها نباشید. در این قسمت با پنج کلمه کاربردی مشابه assist   consist     insist     resist     persist آشنا می شوید.

اولین کلمه assist که به معنی همکاری کردن / کمک کردن است. این لغت هم به عنوان فعل و هم اسم به کار میرود.

همکاری کردن assist   /əˈsɪst/  

verb

Meaning: help (someone), typically by doing a share of the work.

Example: “A sophisticated colleague would assist him in his work.”

یک همکار کارکشته در کارش به او کمک می کند.

Synonyms: help / aid / lend a (helping) hand to / give assistance to / do someone a service

Opposite: hinder

noun

Meaning: an act of giving help, typically by providing money.

Example: “They must have an assist from tax policies.”

آنها باید از سیاست های مالیاتی کمک بگیرند.

دومین کلمه consist  که به معنی شامل شدن است. این لغت هم به عنوان فعل و هم اسم به کار میرود.

شامل شدن consist

verb  /kənˈsɪst/

Meaning: be composed or made up of.

Example: “The crew consists of five men.”

خدمه متشکل از پنج نفر است.

Synonym: be composed / contain / include / involve

noun /ˈkɒnsɪst/

Meaning: A lineup or sequence of railroad carriages or cars, with or without a locomotive, that form a unit.

Example: “The train’s consist included a baggage car, four passenger cars, and a diner.”

این قطار شامل یک واگن بار، چهار واگن مسافربری و یک غذاخوری است.

سومین کلمه  insist فعل و به معنی اصرار کردن است.

اصرار کردن insist  /ɪnˈsɪst/

verb

Meaning: demand something forcefully, not accepting refusal.

Example: “She insisted on carrying her own bag.”

او اصرار داشت کیف خودش را حمل کند.

Synonym: stand firm / stand one’s ground / stand up for oneself / be determined / stick to one’s guns

Opposite: give up

چهارمین کلمه resist  که به معنی مقاومت کردن است. این لغت هم به عنوان فعل و هم اسم به کار میرود.

مقاومت کردن resist /rɪˈzɪst/

verb

Meaning: withstand the action or effect of.

Example: “Antibodies help us to resist infection.”

آنتی بادی ها به ما کمک می کنند تا در برابر عفونت مقاومت کنیم.

Synonym: withstand / be proof against / hold out against / combat /counter / endure

Opposite: be harmed by / be susceptible to

noun

Meaning: a resistant substance applied as a coating to protect a surface during a process, for example to prevent dye or glaze adhering.

Example: “New lithographic techniques require their own special resists.”

تکنیک های جدید لیتوگرافی به مقاومت های خاص خود نیاز دارند.

پنجمین کلمه  persist فعل و به معنی پافشاری کردن است.

پافشاری کردن persist /pəˈsɪst/

verb

Meaning: continue in an opinion or course of action in spite of difficulty or opposition.

Example: ” He persisted in his refusal to admit responsibility.”

او بر امتناع خود از پذیرش مسئولیت پافشاری کرد.

Synonym: persevere / continue / go on / be determined / insist

Opposite: abandon / stop

بازگشت

دیکشنری های پیشنهادی آنلاین:

https://www.ldoceonline.com/

https://dictionary.cambridge.org/

 

 

 

اگر از این مقاله خوشتون اومده برای دوستانتون بفرستین.

Share on Facebook
Share on Twitter
Share on Telegram
Share on Whatsapp

نظر خودتون را پست کنید.